کم آویز

خاطرات کوهستان

کم آویز

خاطرات کوهستان

باز گنو! نمادی دوست داشتنی در بندرعباس

1- پنج شنبه 10/10/87 پیشنهاد دادم به اتفاق امین و تارا بریم کوه گنو . امین خیلی وقته نرفته و تارا هم که اصلا نرفته پس تصمیم گرفتیم سوروسات پیک نیکمون رو جور کنیم. 

2- حسب تجارب قبلی به امین گفتم 200/1 کیلوگرم گوشت راسته بگیره که پس از کباب کردن ضایع شدم چون گوشت کم اومد. یادمون باشه برا سه نفر حداقل باید 500/1 کیلوگرم گوشت بخریم. 

۳- یه ضدحال کوچیک اول راه خوردیم و اون این بود که این پرادوی امین (خدائیش خیلی ماشین درستیه خدا قسمت ما هم کنه) پخشش از کار افتاد وسطهای کوه که رسیدیم شروع به خوندن کرد. ولی در عوض تو برگشت یه سره کنسرت ابی گذاشتیم. 

۴- جالبه اگه بگم پای کوه دماسنج ماشین دمای 24 درجه رو نشون میداد و بالای کوه که رسیدیم دما 10درجه! و آثار برف روی زمین مونده بود و هوا سرد و ساعت 16. 

۵- رفتیم پاتوق همیشگی من، امین آتیش رو به راه انداخت و من هم شروع به سیخ کشیدن کردم و تارا هم طبق معمول دسر شکلاتی می خورد.  

 ۶- این اولین تجربه شخصی من در سرو کباب از صفر تا صد بود و خدائیش کباب خوبی هم از کار در اومد.

به دریا

 1-پنج شنبه(3/11/87) دوتا از دوستامون از شهرستان اومدن اینجا(از کجا؟ بماند). ما هم که تصمیم داشتیم براشون سنگ تموم بزاریم از شب قبل ماشین آقاجونمون رو به انضمام کارت سوخت یکی از دوستان گرفتیم و تصمیمون این بود با ماشین عازم قشم بشیم. 

2- ساعت 8 صبح که قطار رسید به اتفاق حمید رفتیم دنبالشون و از همون ور به قصد قشم عازم بندر پهل در کیلومتر 80 جاده بندرعباس-بندرلنگه شدیم. 

3- ساعت 10 رسیدم به بندر پهل و پس از کلی تو صف ایستادن و گرفتاری ساعت 13 با ماشین سوار Landing craft شدیم و نیم ساعت بعد قشم بودیم. 

4- خیلی جالبه اگه بگم حدفاصل دو بندر پهل و بندر لافت(در قشم)1700 متره !  

5- از لافت تا قشم 55 کیلومتره ولی از اونجایی که سفر ما یه روزه بود و تا ساعت 19 باید بر می گشتیم قید قشم و سایر جاهای دیدنی این جزیره زیبا رو زدیم و بچه ها روجهت خرید بردیم درگهان در کیلومتر 20 جاده لافت-قشم.   

6- ساعت 19 پس از اتمام خریدامون دوباره برگشتیم لافت (من یه جین جوراب و یه فلاسک مخصوص برنامه های کوه خریدم!!!) چشمتون روز بد نبینه تا ما رسیدیم شناور حرکت کرد و گفتن باید منتظر بمونیم تا اون بره و برگرده. 

7-خیلی خسته و کلافه بودم و فکر میکردم شناور 2 الی 3ساعت دیگه میاد ولی خوشبختانه 45 دقیقه بعد برگشت و ما هم ساعت 22:30 منزل یکی دیگه از دوستام رسیدیم که قراره تو این مدت در اختیار من باشه تا از میهمان هام پذیرایی کنم. 

نتیجه گیری : 

1- تا آخر عمرم دیگه برا سفر یه روزه به قشم از ماشین استفاده نمی کنم و با قایق میرم. 

2- در اولین فرصت باید جهت یه برنامه دو روزه سیاحتی دوباره با ماشین عازم این جزیره زیبا بشم.

به قصد فتح تاملات درونی رفتیم کوه لاله زار کرمان

بعد از یه هفته تاملات شدید روحی و روانی تصمیم گرفتیم برا بیرون اومدن از اون وضعیت بد بزنیم به کوه، شاید آرامشی رو که یه مدت بود از ما رخت بر بسته بود تو آغوش کوه پیدا کنیم و خدائیش عجب هم پیدا کردیم !!! یه چیز برام خیلی عجیب بود و اونم این بود که در عین این که به لحاظ ظاهری از آماده ترین اعضاء تیم به نظر میومدم بعد از حدود 3 ساعت کوهپیمایی دیدم که دیگه قادر به ادامه راه نیستم و علت اون سوزش سرمای زیادی بود که در پاهام احساس میکردم و فکر کردم پاهام دارن یخ می زنن (صعود زمستانه سنگینی بود و مثل اینکه فقط پاهای من اینجوری شده بود!) به همین دلیل قید ادامه راه رو زدم و از گروه جدا شده و تنهایی برگشتم پایین!!! خدا چون می دونست چقدر عاشق قله هستم فکر کنم با این کار خواست تقاص گناهم روهم پس بدم و به همین دلیل علی رقم اینکه صعود نکردم همون حس رسیدن به قله رو دارم چون آخرین تقاص رو هم پس دادم و به همین دلیل احساس سبکی و راحتی می کنم . خیلی خوشحالم! چون تونستم اون حس بد در خودم رو فتح کنم و احتمالا ظرف ماه آینده دوباره به قصد صعود عازم همین قله می شم.     

جزئیات سفر :

ادامه مطلب ...